هوارد گاردنر در کتاب خود هفت عامل را مشخص کرده است (گاهی اوقات آنها را اهرم می نامد) که میتوان در همه موارد تغییر ذهن به کاربرد.
✳️استدلال: کسانی که خود را تحصیلکرده می پندارند، بهویژه در موضوعات اعتقادی از استدلال استفاده بیشتری می کنند. استدلال می تواند شامل منطق صرف، استفاده از قیاس، یا ایجاد طبقه بندی باشد.
✳️تحقیق: مکمل استفاده از استدلال، جمعآوری داده های مربوط است. کسانی که آموزش علمی دیده اند میتوانند به شیوه های نظام مند اقدام کنند و حتی شاید از آزمون های آماری برای تائید روندهای نویدبخش – یا ایجاد تردید در آنها – استفاده کنند.
✳️بازآوایی: استدلال و پژوهش با ابعاد شناختی ذهن سروکار دارد؛ ولی بازآوایی نشانهء جزء عاطفی است.
✳️توصیف مجدد بازنماینده: چهارمین عامل مقوله ای فنی به نظر می رسد ولی بسیار ساده است. تغییر ذهن تا جایی قانع کننده است که برای بازنمایی در شکل های مختلف مناسب باشد و شکل های مذکور یکدیگر را تقویت کنند.
✳️منابع و پاداشها: بعضیاوقات تغییر ذهن هنگامی محتمل تر است که بتوان منابع قابلتوجهی را به کار گرفت.
✳️رویدادهای جهان واقعی: بعضیاوقات رویدادی در جامعه ای بزرگتر اتفاق می افتد و بر بسیاری از افراد اثر می گذارد. نمونه های آن عبارتاند از جنگ، توفان، حمله تروریستی، رکود اقتصادی و یا در جنبه مثبت؛ دورههای صلح و رونق اقتصادی، در دسترس بودن معالجات پزشکی، حاکمیت یک رهبر، گروه یا حزب سیاسی خوب.
✳️مقاومت: شش عاملی که تاکنون مطرح شدند همگی به تلاش برای تغییر ذهن کمک کنند. اما غیرواقع بینانِه است که فکر کنیم تنها عوامل تسهیل کننده وجود دارند. باگذشت زمان تغییر ذهن ها دشوارتر می شود، علت آن است که دیدگاه ها و چشماندازهای قدرتمندی کسب می شوند که در برابر تغییر مقاوماند.
چهار سبک رهبری در سازمان
رهبران سازمانی بر اساس نوع کار و ویژگی کارکنان چهار سبک رهبری را اعمال می کنند:
1️⃣ سبک اوّل :هدایت گرانه Directive
رهنمون و هدایت زیاد –حمایت کم
در این سبکِ رهبری، رهبر برای دستیابی به هدف دستورات و راهنمایی های لازم را به فرد می دهد و شیوه ی درست انجام کار را بروشنی به او نشان می دهد.
مدیر بر عملکردِ کارمند نظارت می کند تا او بتواند بطور مرتب نتایج و پیشرفت کار را ارزیابی کند.
2️⃣ سبک دوّم : مربی گرانه Coaching
هدایت و رهنمون زیاد- حمایت زیاد
در این شیوه ، رهبر درباره شیوه ی دستیابی به هدف و چگونگی انجام تکلیف از سوی رهبر ارائه می شود. در این سبک رهبر درباره ی چگونگی انجام کار توضیحاتی به زیر دست خود می دهد ولی نظرات او را هم می پرسد و بتدریج او را وارد فرایند تصمیم گیری می¬کند.
3️⃣ سبک سوّم: پشتیبانی/حمایت گرانه Supportive
هدایت کم- حمایت زیاد
در این سبک رهبری، رهبر و فردِ زیردست باهم در فرایند تصمیم گیری فعال هستند.
کار اصلی رهبر در این شیوه تسهیل_گری، گوش دادن به اظهار نظرات فرد زیردست ،طرح سئوالات مناسب برای شناسایی افکار و احساسات او و تشویق و دلگرمی اوست.
4️⃣سبک چهارم: تفویض اختیار
هدایتِ کم – حمایتِ کم
در این سبک رهبر فقط از توانایی و اقدامات فردِ زیر دست قدرشناسی می کند و از پیشرفت و اقدامات رشدمند او که نتیجه اش شکوفایی توانمندی هایش خواهد بود حمایت می کند. فردِ زیردست بدون نیاز به رهبر خودش می تواند تصمیم بگیرد و اقدام کند.
راه موفقیت از زبان گوگل
خیلیها فکر میکنند که شرکت گوگل همانند باشگاههای معروف انگلیسی که بازیکنهای مطرح را جذب میکنند، قصد دارد تمام افراد باهوش و خلاق دنیا را بهدست بیاورد. البته تمام افرادی که در گوگل کار میکنند هم نمیتوانند به فرد چندان موفقی تبدیل شوند. گوگل محصولات زیادی تولید کرده که بسیاری از آنها با شکست روبهرو شده است؛ اما همچنان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین شرکتهای دنیا شناخته میشود. این شرکت برای اینکه بتواند تیمهای موفقی داشته باشد، پنج راهکار دارد. در ادامه به معرفی این پنج راهکار میپردازیم:
داشتن امنیت روانی
انسانها خیلی سخت یکدیگر را میبخشند و این موضوع در محیطهایی که رقابت بسیار زیاد باشد، بیشتر دیده میشود. در شرکتهای مختلف این حس وجود دارد که کارها بهشدت زیر نظر است و کارمندان و مدیران منتظر دیدن یک اشتباه از سوی افراد مختلف هستند. چنین حسی باعث میشود که کارمندان نتوانند به خوبی در محیط شرکت کار کنند و همیشه اضطراب دارند. اگر بتوان این حس را از بین برد، همه در بهترین حالت ممکن کار خواهند کرد.
داشتن اعتماد
مهمترین چیز برای کارمندان گوگل این است که کار خودشان را در زمان مشخص شده و با بالاترین کیفیت به پایان برسانند. نتیجهی این کار باعث میشود که این شرکت برخی از محصولات خودش را بسیار زود راهی بازار کند. محصولاتی که بسیار کامل تولید شدهاند و نیازی به بازنگری در آنها دیده نمیشوند. شرکت گوگل اعتماد زیادی به مهندسان خودش دارد و میداند که آنها کار خودشان را بهتر از سایرین انجام میدهند.
نظم و ترتیب
این موضوع در تمام شرکتها دیده میشود. همه باید بدانند که چه کاری انجام میدهند و باید با هدفهای خودشان آشنا باشند. البته عمل کردن به این موارد کار سختی است. در کوتاه مدت میتوان آنرا انجام داد؛ اما برای انجام دادن آنها در طولانی مدت، باید برنامه ریزی دقیقی داشت. اگر بتوان یک برنامهریزی خوب برای فعالیتهای شرکت به وجود آورد، قطعا میتوانید با نظم بهتری کار کنید و تمام افراد هم میدانند که باید چه کاری انجام دهند.
مفهوم کار
همیشه به این موضوع اشاره شده که کارمندان باید مفهوم کاری که انجام میدهند را در زندگی خودشان درک کنند. گوگل میگوید بیشتر کارمندانی که دارد، با یک دلیل خاص کار میکنند. آنها دلیلهای شخصی خاص خودشان را برای کار دارند. کارمندان ساعتهای زیادی از روز و حتی شب را روی یک پروژه کار میکنند. پروژهای که احساس خوبی نسبت به آن دارند.
تاثیر
اینکه به کار خودتان ایمان داشته باشید، مهم نیست. باید به تغییراتی که به وجود میآورید ایمان داشته باشید. یک تیم خلاق و موفق باید تاثیر کاری که انجام میدهند را ببینند. باید به تاثیری که کارتان میگذارد توجه داشته باشید. هر کاری که انجام میدهید تاثیر خاص خودش را دارد و به همین دلیل افراد موفق سعی میکنند کاری که انجام میدهند دنیا را به جای بهتری تبدیل کند.
بازدارنده ها دستوراتی هستند که فرد را از انجام کار، رفتار و یا تجربه احساس به خصوصی نهی می نماید و او مجاز به انجام دادن آنها نیست. بازدارنده ها نقش مهمی در نمایشنامه زندگی همراه هستند. این بازدارنده ها به « نکن » و « نباش » هر فرد اجرا می کند که اغلب با کلمات صورت غیرکلامی به کودک منتقل می شوند ولی در اینجا برای سهولت کاربردف از پیام های اما به ندرت جمله مذکور به ،« وجود نداشته باش » کلامی واضح و روشن استفاده می شود؛ مانند این صورت به کودک گفته می شود بلکه از مجموعه حالات و رفتارهای والدین یا جانشینان آنها چنین پیامی استنباط می گردد.
از آنجایی که بازدارنده ها در مرحله پیش کلامی به ما انتقال داده می وند آنها را به صورت
کلمات در ذهن خود نمی شنویم بلکه به صورت هیجان یا حس های بدنی، احساس می کنیم .غیرکلالامی بودن بازدارنده ها سبب می شود اگر با یک بازدارنده به مالفت برخیزید احساس تنش و ناراحتی داشته باشید. اما در برخی موارد بازدارنده ها به صورت کلامی هم ابراز می شوند .دستورات بازدارنده انواع بسیاری دارند که در دوازده موضوع کلی دسته بندی می شوند.
⭕️این دوازده بازدارنده به صورت زیر هستند
🔹وجود نداشته باش
این بازدارنده مهلک ترین بازدارنده است. از طرفی تعداد کسانی که این بازدارنده را دارند نیز بالاست. ویژگی بارز این افراد عدم رعایت نکات ایمنی ، عدم مراقبت از خود و در سطوح عمیق تر و شدیدتر میل به آزار رساندن به خود و حتی از بین بردن خود است.
🔹خودت نباش
زمانی که جنسیت فرد به رسمیت شناخته نشود. مثلا اگر خانواده خواهان داشتن فرزند پسر هستند ولی فرزند دختر نصیبشان می شود و از همان ابتدا از فرزند دختر درخواست رفتار پسرانه دارند.
خودت نباش گاهی به صورت عدم پذیرش کودک است و از وی خواسته می شود مانند والدین و یا اشخاص دیگر رفتار کند.
🔹بچه نباش
فرزندانی که این پیام را دریافت مینمایند متوجه میشوند که هر چه سریعتر باید بزرگ شوند و اطرافیان از آنان انتظار رفتار کودکانه ندارد.
🔹بزرگ نشو
والدین نمیتوانند بزرگ شدن و استقلال فرزند را بپذیرند و تلاش بر این است که وی همچنان به اطاعت بیچونوچرا از والدین ادامه دهد.
🔹موفق نشو
این پیام بازدارنده با رفتار والدین هنگامیکه با موفقیت فرزندشان به سردی برخورد میکنند دریافت میشود و یا اینکه زمانی که والدین در درون از موفقیت فرزندشان دچار رشک میشوند و یا اینکه برای محافظت از فرزندشان عدم تمایلشان از موفقیت و استقلال فرزند را در قالب این پیام به وی منتقل میکنند.
🔹مهم نباش
پیام بازدارنده مهم نباش این است : تو و آنچه انجام میدهی یا میگویی اهمیتی ندارید؛ و زمانی دوستت خواهیم داشت که خودت را مطرح نکنی.
🔹هیچ کاری نکن
والدینی که به شدت مراقب فرزندانشان هستند این پیام منفی را به فرزندشان منتقل می کنند. والدینی هم که به کارهای کامل و بی عیب و نقص پذیرش می دهند اجازه انحام کاری را به فرزندانشان نمی دهند.
🔹نزدیک نشو
ترس از صمیمیت و دور ماندن فرد از بعضی افراد و یا ارتباطات نتیجه پیام نزدیک نشو است.
🔹تعلق نداشته باش
تو با همه فرق داری . این پیام بهصورت مثبت یا منفی منتقل میشود
تو متفاوت از دیگرانی . ممکن است به این معنی باشد که دیگران از عهده درک تو برنمیآیند . یا اینکه تو لایق ورود در گروهها نیستی
wr_management
🔹سالم نباش
زمانی که کودک بیشترین توجه حتی توجه یا نوازش منفی را هنگامی که بیمار است و یا از لحاظ روانی تعادل ندارد دریافت می کند یاد می گیرد برای جلب توجه دیگران بیمار یا نامتعادل باشد.
🔹فکر نکن
افراد تحت تاثیر این بازدارنده خود را از فکر کردن و راه حل یابی در مورد مسایل زندگیشان ناتوان می بینند. زمانی که باید روی نکته یا مورد مهمی تمرکز کنند به نظر می رسد مغزشان قفل شده و به اصطلاح هنگ می کنند.
🔹احساس نکن
برخی از احساسات ممکن است در خانواده ای مجاز به حساب نیاید و فردی که در این خانواده رشد یافته باشد مجوز آن احساسات را نداشته باشد.