بینهایت

استارت آپ نو برای کسب انگیزه ودرآمد بیشتر در فضای مجازی

بینهایت

استارت آپ نو برای کسب انگیزه ودرآمد بیشتر در فضای مجازی

استارت آپ نو برای کسب انگیزه ودرآمد بیشتر در فضای مجازی

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۱ اشتباه معمول کارآفرینان


🔸وقتی وارد یک کسب‌و‌کار می‌شوید، اشتباه کردن بخشی از تجربه هر کارآفرین است. اما اینکه چگونه این خطاها را ترمیم کنید، مهم است. فرآیند برگشتن به روند برنامه‌ریزی شده می‌تواند کسب‌و‌کار شما را قوی‌تر کند؛ به خصوص اگر از اشتباهات‌تان بیاموزید این مسیر بهتر پیش خواهد رفت.
🔸برای اجتناب از این مشکل، ۱۱ عضو «انجمن کارآفرینان جوان» بزرگترین اشتباهاتی که به‌عنوان یک کارآفرین جدید مرتکب شده‌اند را به اشتراک گذاشته‌اند:

چرا افراد کم سواد میلیاردر می‌شوند؟

در حالی که افراد متخصص برای همیشه کارمند باقی می مانند؟


✍️ متخصص شدن می‌تواند فواید بسیار زیادی داشته باشد، اما احتمال اینکه این تخصص، بخواهد بر قابلیت تفکر خلاق تان اثربگذار بسیار زیاد است! تحقیقات انجام شده ثابت کرده؛ تخصص شما می تواند باعث مرگ قوه خلاقیت شما شود...!!

نقل قول‌های امیدبخش زندگی که دیدگاهتان را عوض می کند


گاهی در زندگی شرایط سخت و ناگواری پیش می آید که تنها امیدواری باعث می شود دست از تلاش برنداریم و جنبه‌های مثبت زندگی را ببینیم. هر کسی در طول زندگی با فراز و نشیب‌های زیادی مواجه می شود. در این شرایط به یاد بیاورید، سختی جزء جدایی ناپذیر زندگی است و خیلی‌ها شرایط مشابه ما را تجربه کرده‌اند.  


در اینجا چند جمله‌ نویدبخش زندگی را بیان می کنیم که به شما کمک می کند در شرایط سخت زندگی، امیدتان را از دست ندهید:


🔸دزموند توتو، فعال صلح و از رهبران جنبش ضد آپارتاید آفریقلی جنوبی: 

"امیدواری، یعنی توانایی دیدن نور و روشنایی از پسِ تاریکی‌ها"


🔸ژورف ادیسون، نویسنده و شاعر بزرگ انگلیسی: 

"سه پیش نیاز ضروری برای داشتن زندگی شاد و سالم، کاری برای انجام دادن، چیزی برای دوست داشتن و چیزی برای امیدوار بودن است."


🔸ژرژ برنانوس، نویسنده‌ بزرگ فرانسوی: 

"امید همانند ریسکی است که باید آن را بپذیرید."


🔸مارتین لوترکینگ جونی‌تر: 

"ما باید ناامیدی ها را بپذیریم اما هرگز امیدمان را از دست ندهیم."


🔸امیلی دیکنسون، شاعر بزرگ آمریکایی: 

"امید همانند پرنده‌ای است که پر و بال دارد، در روح ما لانه می کند، بدون گفتن هیچ کلمه ای، آواز می خواند و هیچ وقت متوقف نمی شود."


🔸ریچارد ایوانز: 

"در تاریک‌ترین آسمان‌ها می توان درخشان‌ترین ستاره‌ها را نظاره کرد."


🔸آلبرت اینشتین: 

" برای امروز از دیروز عبرت بگیر، زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم‌ترین نکته این است که هیچ وقت از سؤال کردن دست نکشید."


🔸اندی دوفرین، کارگردان فیلم رستگاری در شاوشنک: 

"امید خوب است، شاید بتوان گفت بهترینِ چیزهاست و چیزهای خوب هیچ وقت از دست نمی روند."


🔸پلینیوس، طبیعی دان، فیلسوف و نویسنده رومی: 

"امید همانند ستونی است که دنیا را سرپا نگه داشته است. امید، رؤیای انسان بیدار است."


🔸جان گوئیر، نمایشنامه نویس آمریکایی: 

"بسیار هیجان انگیز است که چطور یک فردای کوچک می تواند تمام دیروزهای از دست رفته را جبران کند."


🔸هاروی میلک، سیاست مدار آمریکایی:

 "امید، هرگز سکوت نمی کند."


🔸پیتاکوس لور، نویسنده کتابهای علمی و تخیلی: 

"وقتی امیدتان را از دست بدهید، انگار همه چیز را باخته اید. البته حتی وقتی فکر می کنید همه چیز از دست رفته است، باز هم امید وجود دارد."


🔸پابلو نرودا: 

"شاید بتوانید تمام گل‌ها را بچینید؛ اما نمی توانید جلوی آمدن بهار را بگیرید."


🔸نورمن کازین، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی: 

"ظرفیت انسان برای قبول امید، شگفت‌انگیزترین حقیقت زندگی است. امید برای انسان یک مقصد مشخص است و انرژی لازم را برای شروع کردن به او می دهد."


🔸آنه فرانک، نویسنده‌ آلمانی: 

"من به بدبختی‌ها و چیزهای منفی فکر نمی کنم؛ تنها زیبایی‌ها را به یاد می آورم که باقی می مانند."

بیل گیتس چگونه پولدار شد؟





در سال ۱۹۷۳ بیل گیتس وارد دانشگاه هاروارد شد. با وجود اینکه رشته اولیه او برای تحصیل در این دانشگاه حقوق بود، بعد از گذشت مدت کوتاهی رشته خود را تغییر داد و رشته علوم ریاضی و کامپیوتر را انتخاب کرد.

نکته دوم: اعتماد به نفس داشته باش و جسارت به خرج بده

دو سال بعد از ورود به هاروارد، بیل گیتس ترک تحصیل می کند تا مایکروسافت را به همراه پاول آلن تاسیس کند. از آنجایی که او هیچ گاه موفق نشد تحصیلات تکمیلی خود را به پایان برساند، دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۷ دکترای افتخاری را به بیل گیتس اهدا کرد.

نکته سوم: اصول موفقیت را فقط در مدرسه نمی آموزند

گیتس طی سخنرانی در یکی از دبیرستان های آمریکا خطاب به دانش آموزان گفت که در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش آموزان نمی آموزند. او از هفت اصل برای موفقیت نام می برد که اولین و مهم ترین شان این نکته است: «در زندگی همه چیز عادلانه نیست و بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.»


گیتس زمانی که در مایکروسافت کار می کرد به سبب زبان نیش دار و پر از طعنه اش شهرت داشت و لحن کلام او در جلسه ها و ایمیل هایش معمولا همین گونه بود اما مخاطب مستقیم او افراد نبودند. یکی از اشخاصی که با گیتس کار کرده می گوید: «گیتس شاید عصبانی به نظر می رسید اما هیچ گاه ندیدم که با فردی بد صحبت کند.»

نکته پنجم: از خودت یک چهره تاثیرگذار اجتماعی بساز

بیل گیتس در طول زندگی خود حدود ۱۰۰ میلیارد دلار را در امور خیریه (مستقیم و غیرمستقیم) هزینه کرده است. کمک های بنیاد بیل گیتس به بهداشت جهانی، بیشتر از کمک های سازمان بهداشت جهانی (WHO) در این زمینه است.

نکته ششم: تک بعدی نباش

 5 نکته کلیدی برای ساختن سازمانی شاد


🔘 اطلاعات کافی در اختیار کارکنان قرار دهید. 


▪️کلیه جزئیات مرتبط با شغل نظیر زمان اختتام کار، اولویت‌ها، منابع در دسترس و... را برای آنان توضیح دهید. 

▪️برنامه‌های ضروری، نرم‌افزارهای مورد نیاز و نحوه استفاده از تجهیزات ضروری را به آنان آموزش دهید. 

▪️با ارائه دستورالعمل‌های مبهم کارکنان را گیج و سردرگم نکنید. 

▪️زمانی که می‌خواهید قسمت‌های خاصی از وظایف را برای آنان توضیح دهید از کلمات پرسشی همچون چرا، چگونه، کجا، چه کسی و چه چیزی استفاده کنید. توضیح دهید که مثلا چه کسی کار را تمام می‌کند، چه چیزی در کار درگیر است، چه زمانی کار باید تمام شود، در کجا کار باید انجام گیرد و چرا این کار اهمیت دارد. 


🔘 شناخت‌ها را افزایش دهید. 


▪️فرهنگی ایجاد کنید که از طریق آن کارکنان به‌طور عمیق خودشان را بشناسند. چنانچه کارکنان احساس کنند که سازمان با شخصیت آنان تناسب دارد، محیط کار برای آنان بسیار لذت‌بخش خواهد بود. 

▪️کارکنان باید در مورد ارزش‌ها، محصولات و تصویر سازمان اشتیاق داشته باشند. 

▪️از طریق برقراری ارتباط با کارکنان نیازهای آنان را شناسایی کنید و برمبنای آن مزایایی همچون پرداخت شهریه دانشگاه، تخفیف برای عضویت در باشگاه‌های ورزشی و... به آنان پیشنهاد دهید. 

▪️از کارکنان بخواهید که به طور همزمان، زمانی را به خود و زمانی را برای ارائه پیشنهاد به منظور پرورش سازمان اختصاص دهند. 


🔘افراد برتر و متعالی را شناسایی کنید. 


▪️چنانچه کارکنان وظیفه خود را به خوبی انجام دادند، به آنان پاداش دهید. توجه به کارکنان باعث می‌شود تا نسبت به خود احساس مثبتی داشته باشند و در عین حال رضایت شغلی‌شان نیز افزایش یابد. 

▪️قدردانی‌های رسمی از کارکنان نظیر اختصاص فضای پارکینگ به آنان، اعطای بن، جایزه، مستمری و... سبب می‌شود برای رسیدن به موفقیت انگیزه بیشتری پیدا کنند و در این راستا بیشتر تلاش کنند. 

▪️هرگز منتظر وقوع اتفاق بزرگی نباشید تا به خاطر آن افراد را تشویق کنید. 

▪️هر روز از طریق روش‌هایی همچون ارائه بازخورد به کارکنان، تشویق کلامی آنان و... به فعالیت‌ها و تلاش‌های آنان اعتبار ببخشید. بر این اساس اگر عملکرد فردی در زمینه‌ای خاص ارتقا پیدا کرد، اجازه دهید به سرعت نسبت به آن آگاهی پیدا کند. 


🔘نسبت به نگرانی‌های کارکنان عکس‌العمل نشان دهید. 


▪️تا جایی که امکان دارد از کارکنان بخواهید نگرانی‌های خود را با شما درمیان بگذارند و در محل کارتان همواره به روی آنان باز باشد. در حقیقت، در برابر حل مشکلات درون‌سازمانی متعهد باشید. چنانچه برای کارکنان فرصتی به‌وجود آید تا درباره مشکلات خود سخن بگویند، احتمال کمتری وجود خواهد داشت که در محیط کار با خطر روبه‌رو شوند. 

▪️از طریق برقراری تماس چشمی با آنان و تمرکز کامل روی کلماتی که بیان می‌کنند، به آنان ثابت کنید که به دقت به سخنانشان گوش می‌دهید. در میانه راه صحبت آنان را قطع نکنید و به دنبال راه‌حلی باشید تا تضاد ایجاد شده، برطرف گردد. 


🔘 کارکنان را نسبت به مسائل سازمان، آگاه کنید. 


▪️همواره اخبار درون‌سازمانی را به اطلاع کارکنان برسانید تا احساس کنند که به عنوان عضوی بااهمیت برای سازمان درنظر گرفته می‌شوند. زمانی که کارکنان از تغییرات به‌وجود آمده در سازمان اطلاع پیدا می‌کنند، استرس‌های کاری آنان کاهش می‌یابد. 

▪️گزارش‌هایی راجع به موفقیت‌های سازمان به کارکنان ارائه دهید تا دریابند که تلاش‌های جمعی آنان چگونه تفاوت‌ها را به ‌وجود می‌آورد. 

▪️همواره با کارکنان جلسات منظم داشته باشید تا از نظرات، انتقادها و پیشنهادهای به‌روز آنان اطلاع پیدا کنید. ‌


۱ـ فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمی‌کنند و تُرش‌رو هستند.

۲ـ فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمی‌زنند.

۳ـ فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشته‌اند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»

۴ـ فروشندگانی که روی همۀ جنس‌های مغازه‌شان نوشته‌اند: «لطفا دست نزنید.»

۵ـ فروشنده‌هایی که وقتی خریدار از آنها می‌خواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) می‌گویند: «اگر می‌خری 
بیارم!»

۶ـ فروشندگانی که به ظاهر خود نمی‌رسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدن‌شان خوش بو نیست.

۷ـ فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمی‌پوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت می‌پوشد و موهایش را فشن درست می‌کند!)

۸ـ فروشندگانی که بی‌‌دلیل با خریدار صمیمی می‌شوند و جوک می‌گویند.


۱۰ـ فروشندگانی که همان‌جا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمت‌ها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکت‌ها صحبت‌هایی می‌کنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.

۱۱ـ فروشندگانی که اصلاً گوش نمی‌کنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و می‌خواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.

۱۲ـ فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار می‌دهند.

۱۳ـ فروشندگانی که قسم‌های الکی می‌خورند.

۱۴ـ فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکت‌های تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی می‌کنند.

۱۵ـ فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی می‌‌کنند.

۱۶ـ فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود به‌خاطر خریدش تشکر نمی‌کنند.

۱۷ـ فروشندگانی که از بس حواس‌شان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور می‌کنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و می‌خواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).

۱۸ـ فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنمایی‌اش کنند.

۱۹ـ فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق می‌‌کنند.

۲۰ـ فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم می‌کنند.

۲۱ـ فروشندگانی که فکر می‌کنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزش‌های بیشتر نمی‌روند.

۲۲ـ فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما می‌توانند درباره‌اش راهنمایی کنند، یا مغازه‌های اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا می‌برند و به خودشان زحمت کوچک‌ترین راهنمایی را هم نمی‌دهند (یا حداقل این‌که بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).

۲۳ـ فروشندگانی که فقط می‌خواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمی‌کنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.

۲۴­ فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در می‌روند.

۲۵ـ فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کم‌قیمت دیگر می‌دهند، اما عذرخواهی نمی‌کنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمی‌دهند.

۲۶ـ فروشندگانی که ته ذهن‌شان فکر می‌کنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.

۲۷ـ فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل می‌برند و در حضور مشتری، صحبت‌های بی‌ربط با هم می‌‌کنند.

۲۸ـ فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازه‌شان شلخته است.

تمرین 30 روزه برای تقویت مهارت‌های رهبری


آیا می دانید نقطه‌ قوت مهارت‌های مدیریت و رهبری شما چیست و چطور می توان به رهبر بهتری تبدیل شد؟

مارسل شوانتز، مؤسس سازمان آموزش رهبری، نکات زیادی از کتاب‌های رهبری را در مجموعه‌ای متشکل از 30 راهنمایی کاربردی جمع آوری کرده است و معتقد است رهبران می توانند در بازه زمانی 30 روزه تمامی این توصیه ها را عملی کنند:


🔸به نظرات تمام اعضای گروه گوش دهید و راه‌هایی برای ارتباط با آن‌ها، ارائه‌ اطلاعات، اشتراک گذاری یا بحث در مورد ایده‌ها پیدا کنید.


🔸با اشتیاق و انگیزه‌ زیاد با تمام تیم‌ها کار کنید و حمایت آن‌ها را به دست آورید. این بدین معناست که با کسانی که بیرون از شبکه ارتباطات ضروری شما هستند هم ارتباط برقرار کنید.


🔸این اطمینان را به دست آورید که اعمال و گفتار شما با هم مطابقت دارند.


🔸هیچ وقت تعدادی از کارمندان را به تعدادی دیگر ترجیح ندهید، زیرا باعث ایجاد اختلافاتی درون تیم خواهید شد.


🔸وقتی با رفتار یا ایده‌های یکی از اعضای تیم مخالف هستید، مخالفت خود را در مکالمه دونفره و نه در جمع بیان کنید.


🔸دست از کنترل دائمی اعضای تیم بکشید. به آن‌ها آزادی عمل بدهید. بگذارید همان طور که در مسیر پیشرفت می کنند، خودشان مسئولیت اقدامات و تصمیماتشان را به عهده بگیرند.


🔸هر اطلاعاتی که لازم است را با اعضای تیم در میان بگذارید. آن‌ها هر چقدر بیشتر بدانند، اهداف و وظایف را بهتر درک خواهند کرد و احساس تعهد بیشتری خواهند داشت و وقتی خود را متعهد بدانند دست از سخت کوشی برنمی دارند.


🔸برای کارمندانتان یادداشت‌های تشکر ارسال کنید. مدیرانی که از تلاش کارمندانشان قدردانی می کنند، به آنها انگیزه بیشتری می دهند.


🔸 بهترین‌ها را برای اداره‌ شرکت انتخاب کنید و به آن‌ها آزادی عمل بدهید، حتی اگر ممکن است مرتکب اشتباه شوند.


🔸زندگی شخصی اعضای تیم را مورد کنکاش قرار دهید. بگذارید آن‌ها بدانند شما برای زندگی‌شان هم ارزش قائل هستید.


🔸این جمله را به خاطر بسپارید: "دادن بازخورد، صبحانه‌ قهرمانان است" کارمندان تمایل دارند بدانند چگونه کار می کنند.

 

چگونه صحت شایعه ای را تشخیص دهیم


1⃣منبع: به عنوان مهمترین و اصلی‌ترین نکته‌ای که باید درباره‌ی درستی یک مطلب توجه کنید داشتن «منبع معتبر» است. 

قاطعانه باید گفت اگر مطلبی منبع معتبر نداشت به راحتی باور نکنید! از آنجا که بخش زیادی از مطالب در فضای مجازی به صورت متن منتشر می‌شوند داشتن یک لینک اینترنتی به عنوان منبع ساده‌ترین کاری است که انتشار دهنده‌ی خبر می‌تواند برای اعتباربخشی به خبرش در متن بگذارد 

برای اسناد بسیار قدیمی نام کتاب و نویسنده و .. نیز نیاز است.

 

2⃣ قطعه فیلم و تکه عکس اصلی‌ترین ابزار شایعه‌سازها: زاویه‌ی خاص فیلمبرداری یا عکسبرداری، مشخص نبودن اتفاقات قبل و بعد از آن تکه‌ی جدا شده از فیلم، ربط دادن عکس به مطلب نامرتبط، دستکاری عکس و فیلم ،کیفیت‌های پایین و نامشخص بودن جزئیات و… فرصت را برای داستان‌سرایی و شایعه‌پردازی روی آن ایجاد می‌کند. عکس کودکی که مار داخل سرش است، یا فیلم سجاده‌ی نماز خوان نمونه‌هایی از این شایعه بودند.

 

چگونه از خود درست سوال کنیم؟

بجای اینکه بپرسیم من چرا منفعلم؟ بپرسیم من چرا منفعل بودن را انتخاب کرده ام ؟

بجای اینکه بپرسیم چرا دیگران از من سواستفاده میکنند بپرسیم من چطور دیگران را دعوت میکنم که با من بدرفتاری کنند؟ 

بجای پرسیدن اینکه چرا باید انقدر حرص بخورم که زخم معده بگیرم 

بپرسیم با درد زخم معده از مواجه شدن با چه دردی اجتناب میکنم؟

به جای اینکه بپرسیم چرا جذب روابط دردناک میشوم از خودبپرسیم باجذب به روابط دردناک از مواجه شدن با چه دردی اجتناب میکنم؟ 

بجای اینکه بگوییم :چرا من تنهایم؟ 

بگوییم :من چه رفتارهایی میکنم که به تنهایی من منجر میشود؟

من چه طرحواره هایی دارم که جذب افرادی میشوم که مرا رها میکنند 

یا بجای این سوال که چرا دیگران من را دوست ندارند 

از خود بپرسیم دوست داشتن یعنی چه و چطور است؟

چرا افرادی که مرا دوست دارند از خود دور میکنم و افرادی که تمایلی به رابطه با من ندارند را انتخاب میکنم؟ 

در اینجا این چرا گفتنها جنبه سرزنش کردن ندارد معنی چرا در اینجا یعنی با چه هدف و مقصودی 

🔅براساس تئوری انتخاب تمام رفتار های ما هدفمند و با مقصود هستند پس وقتی انجا میپرسم که چرا من فرصت و فضا را به دیگران میدهم که با من بد رفتاری کنند یعنی هدفی دارم از تمایلات ناهوشیار همچون ازارخواهی گرفته تا امتیازات ثانویه مثل ماندن دررابطه. 

🔅بجای اینکه بگویم : من چرا افسردم میگویم من چراافسردگی را انتخاب میکنم؟ یعنی من با افسرده کردن خودم اهدافی دارم. مثلا دیگران را کنترل کنم 

فریاد کمک خواهی خودرا به گوش انان برسانم 

🔅حال سوال جدیدی مطرح میشود : اگر من خودم را مسئول تمام اتفاقات بدانم فکر درستی است ؟

صد درصد ما مسئول تمام اتفاقات نیستیم .مثلا اگر ما در حیطه کاری بعلت تورم شکست خورده ایم ما مسئول گرانی دلار و ارز نیستیم

ما مسئول نوسانات خلقی دروغگویی های همسرمان نیستیم و...

پس ابتدا لازم است که بشناسیم چه چیزهایی در حیطه کنترل و انتخاب های ماهست و چه چیزهایی درحیطه کنترل و انتخاب های ما نیست .

     اقتباسی از کتاب "راهکارهایی برای افزایش عزت نفس" اثر: دکتر صاحبی