🔸اگر شما هم جزو آن دسته از کارکنانی هستید که از روی اجبار و بیکاری شغلی را برگزیدهاید و در نتیجه هیچ گونه دلبستگی نسبت به کارتان ندارید، حتما به آنچه در ادامه خواهد آمد توجه کنید، چرا که این عوامل مبانی اصلی تشکیلدهنده روش شادی در کار به شمار میآیند، چنانچه بعدها روزی در محل کار، خود را غمگین احساس کردید بدانید که یکی از این سه عامل را فراموش کردهاید:
1⃣قدرتهای درونی: باید خودتان را بشناسید تا بتوانید شادی در کار و زندگی تان را به حداکثر برسانید؛ هنگامی که به این نتیجه رسیدید که با انجام کاری در دیگران احساس شادی به وجود میآورید مطمئن باشید انعکاس آن شادی در وجود شما نیز متبلور خواهد شد و این همان چیزی است که افراد خودآگاه را از کسانی که به نیازهای خود واقف نیستند، جدا میسازد؛ کسانی که به نیازهایشان گوش فرا داده و در جهت تحقق خواستههای درونی شان گام برمی دارند، میتوانند قدرت درونیشان را آزاد کنند.
2⃣روابط سازنده با دیگران: باید روابط و پیوندهایی را به وجود آورید که به شما کمک کنند با کسانی که در کنار شما برای رسیدن به اهداف مشابه تلاش میکنند، همکاری کنید؛ اگر میخواهید یک هنرمند معروف شوید، باید با سایر هنرمندان و هنردوستان بالقوه ارتباط برقرار کنید یا برای سرمایهگذاری باید با سایر سرمایهگذاران مرتبط شوید؛ اطراف شما باید پر باشد از اشخاصی که میتوانند به شما یاد بدهند و از شما یاد بگیرند؛ بهترین نوع رابطه بر مبنای سود بردن همه از هم شکل میگیرد و در سایه چنین روابطی است که عملکردهای مطلوب و دستاوردهای درخشان تحقق مییابد.
3⃣نتایج و دستاوردها: من عاشق سخت کوشی هستم، اما فقط برای انجام کاری که عاشقانه دوستش دارم؛ شاید شما هم این گونه باشید و دوست داشته باشید کاری که باب میل و علاقه تان است انجام دهید، چون به آن بهعنوان یک کار نگاه نمیکنید؛ در اینجا با هماهنگ ساختن نیازها و دلبستگیهای خود با سایر همکاران و مشتریان به نقطه مطلوبی میرسید که میتوانید لذت بردن از کار را در خود به وجود آورده و از این طریق دشوارترین و پیچیدهترین چالشها را با موفقیت پشت سر گذارید؛
اگر بخواهید به اهداف خود در آینده دست یابید، باید نتایجی را رقم بزنید که برای شما و دیگران ارزش آفرین باشند، پس قبل از آغاز هر پروژهای به این نکته بیندیشید که چگونه میتوانم بیشترین ارزش را برای خود و دیگران به وجود آورم؟ مطمئن باشید در این صورت نتایج به دست خواهند آمد.
علت بی حوصلگی چیست و چگونه با آن مقابله کنیم؟
علت بی حوصلگی میتواند به تغذیه و خواب نامناسب، استرس، افسردگی، روابط اجتماعی نامطلوب، عدم فعالیت بدنی و یا نگرش منفی ما به زندگی بازگردد.
▪️بی حوصله شدن همان دردی است که هر از گاهی به سراغ همه ما میآید. این بی حوصلگی علل مختلفی دارد. برخی از آنها قابل رفع هستند، ریشه برخی به خود ما باز میگردند و با برخی دیگر باید کنار بیاییم و به دنبال راهکارهایی باشیم که روحیه ما را بهبود ببخشد. در ادامه به بررسی برخی از این عواملی که میتواند در بی حوصلگی و خستگی مزمن ما نقش داشته باشد اشاره میکنیم.
✅مواجهه با دروغ در مذاکره
از جمله قوانین توصیه شده در مذاکره این است که اگر کسی در مذاکره به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ میگوید، نباید این مسئله را مطرح کنید.
۱. لازم نیست چرخ را دوباره اختراع کنید (لازم نیست همه چیز را از ابتدا شروع کنید).
با اصلاح محصولات یا خدمات کنونی خود، آزمودن یک راهبرد (استراتژی) جدید بازاریابی یا پیدا کردن تأمین کنندهای که نرخ بهتری را به شما پیشنهاد میکند، نوآوری را ساده نگه دارید.
۲. نوآوری را به روالی همیشگی تبدیل کنید.
هر هفته، تقریبا یک ساعت را برای اجرای فن بارش فکری، پرورش خلاقیت خودتان و تیمتان و تعیین اهدافی که شما را از طریق فنونی همانند ترسیم نقشه ذهنی به اصلاح کسب و کارتان تشویق میکنند، در برنامهٔ زمانی خود جای دهید.
۳. برای پیشنهادها تقاضا نمایید.
از کارکنان، مشتریان و حتی فروشندگان یا تأمین کنندگان نظرسنجی به عمل بیاورید یا از آنها بپرسید که آیا در مورد اینکه چگونه میتوانید تجارت خود را اصلاح کنید پیشنهادی دارند یا خیر.
۴. توافق و همکاری تیمتان را جلب کنید.
آنها را در سراسر فرایند نوآوری مانند حل مسائل در طول یک جلسه، تهیه کردن جعبهٔ پیشنهادها، پاداش دادن به آنها برای ارائهٔ ایدههایی که اجراء میشوند و تدارک دیدن کارگاههای خلاقیت یا نوآوری دخالت دهید.
۵. روی نوآوری سرمایهگذاری کنید.
تکنولوژی و تجهیزاتی که میتوانند باعث بهبود عملیات تجاری شما شوند را خریداری کنید. علاوه بر این، برای توسعهٔ محصولات و خدمات جدید نیز سرمایهگذاری نمایید.
پنج نشانهِ بزرگسالانی که بچه میمانند
ما انسانها موجودات جالبی هستیم چون اعمال و رفتارهای مختلف از ما سر می زند. هم لحظاتی داریم سرشار از خردمندی و دقایقی بعد مرتکب اشتباهات فاحش می شویم. هم ترسو هستیم و هم در بعضی زمینه ها شجاع رفتار می کنیم.
بعضی از ما انسانها به لحاظ سنی، بزرگسال و بالغ هستیم ولی از نظر رفتار، احساسات و خواسته هایی که داریم انگار در دنیای بچگی در جا زده ایم. خصوصیات افراد بزرگسال نابالغ یا the emotionally immature خیلی زیاد است ولی این پنج مورد جزو اصلی ترین ها هستند
درک این واقعیت که دنیا به دور آدم نمی چرخد یکی از قدم های اساسی برای ورود به دنیای بزرگسالی است ولی بعضی افراد درست عین یک نوزاد عمل می کنند که هر موقع از روز یا شب که گرسنه اش می شود با همه توانایی که دارد نیازش را برآورده می کند. این نوع انسانها قدرت شکستنِ حباب دوران نوزادی شان را ندارند. آنها نمی توانند بفهمند که دیگر در مرکز عشق و توجه بی پایان اطرافیان خود نیستند.
۲- عهدشکنی
دوباره اگر برگردیم به مثال رفتار کودکانه می توانیم عهدشکنی آدم های نابالغ مانده را به صورت اشکار نشان دهیم. یک کودک نمی تواند به درک این حقیقت اشکار برسد که از خواستنی ها و میل کنونی اش صرفنظر کند چون در درازمدت، به خواسته های بیشتر و بهتر می رسد. برای همین این نوع افراد، قدرت نگه داشتن قول، پیمان و تعهد را ندارند. تحمل و صبوری ندارند
آدمها در دنیای بچگی، اگر کار اشتباهی کرده باشند می فهمند که تنبیه یا سرزنشی در انتظارشان است ولی به این درک نمی رسند که رفتارشان ممکن است باعث ضرر و صدمه به دیگران باشد
افرادیی که حتی در بزرگسالی، مسولیت اعمال خود و تاثیرش بر دیگران را نمی پذیرند ناگزیرند که مدام تقصیر را به گردن دیگران بیاندازند.